قصه ای از سرزمین افغانستان
Wiki Article
afghanistan پر از داستانی های مفید. هر قصه یک نگاه به وضعیت مردم این سرزمین این منطقه را می دهد. داستانی از دل افغانستان ما را را با درد و خنده اش معرفی می کند .
- هر قصه داستانی از دل افغانستان را یادآور است
- روایت ها این کشور را برای خوانندگان نا| روشن می کنند}
- افغانستانی ها زیبایی و
قوس قزح در کابل
در شهر کابل، رنگین کمان مرموز است و مردم آنرا با {احساسعشق می بینند. رنگین کمان پس از بادی باران نمایان {می شود|{نمایان می گردد|به چشم می آید.
شهر کابل پر از حرکت است و روزانه شاهد ط虹 هستیم. این پدیده طبیعی
خوشایند برای مردم کابل، یادآور {امید|سلامت.
داستان یک دختر افغان | چشمهای سرخ
در کشور افغانستان ، زندگی فرشته جوان به نام زری با دنیای زرد روبرو بود.
او/به/وی در یک شهر زندگی میکرد و شبها او را با آسایش پر کرده بود. read more
Echoes from Kandahar
The desert/arid/dusty winds of Kandahar carry whispers/stories/secrets, tales woven through centuries of conflict/turmoil/upheaval. Here, beneath the shadow/gaze/steeple of ancient minarets, history/legend/myth lingers like a ghost/spectre/phantom. The sounds/noises/tones of distant fighting echo/reverberate/resonate in the hearts/minds/souls of its people/inhabitants/residents. Every corner/street/alleys holds a memory/tale/fragment of a past/yesterday/gone era, waiting to be uncovered/revealed/unearthed.
- Weather-beaten walls stand silent/still/immovable, testaments to a fierce/longstanding/enduring past.
- Dimmed photographs reveal/show/depict faces lost to time/history/the sands of time.
- Ephemeral dreams flutter/dance/float like butterflies/birds/drones in the turbulent/shifting/volatile winds.
آواز آزادی
پایان جنگ و سلطنت نظامی، یک لحظه جدید را برای ایران رقم زد. این فرآیند تغییر بزرگی بود و مردم میخواستند از این عصر جدید آزادی کنند.
توهمات خاکستری
در دلِ علفزارها، جایی که نور آرام گرفته بود و باد با دستان خستهاش بر روی دیوار میخورد، رویاهای خاکستری جان گرفتند. هر کدام از این رویاها غمناک بود، صوت آن در ذهنِ بزرگ تار|پررنگ|مشهود میشد.
Report this wiki page